روانشناس بودن به معنای مصونیت از درد نیست.
پشت چهرهی آرام، لحن تحلیلگر و دانش گستردهی بسیاری از رواندرمانگران،
گاهی انسانی ایستاده است که درگیر همان چیزی است که هر روز به دیگران کمک میکند تا درمانش کنند: رنج انسانی.
روانشناس نیز انسان است —
با احساس، ترس، خاطره، شکست و آسیبهای ناگفته.
اما جامعه گاهی از او انتظار دارد همیشه آرام، منطقی و بدون لغزش باشد.
در حالی که در واقعیت، حتی قویترین درمانگران نیز گاه در دل خود میشکنند.
۱. پارادوکسِ درمانگر
روانشناسان از درد دیگران معنا میسازند،
اما همین تماس مداوم با رنج انسانی، میتواند به مرور فرسودگی عاطفی (Emotional Burnout) ایجاد کند.
مطالعات دانشگاه Stanford (2021) نشان میدهد که بیش از ۵۰٪ رواندرمانگران در طول دوران کاری خود
حداقل یک دوره از خستگی روانی، همدلی بیش از حد یا بیانگیزگی حرفهای را تجربه میکنند.
آنها روزانه با اضطراب، افسردگی، تروما و ناامیدی بیماران مواجهاند؛
و اگر نتوانند این احساسات را تخلیه کنند، به تدریج جذب درد بیماران میشوند.
۲. آسیبهای پنهان در حرفهی روانشناسی
انتقال هیجانی (Emotional Transference):
گاهی روانشناس ناخودآگاه احساسات مراجع را در خود تجربه میکند و میان “من” و “دیگری” مرزی باقی نمیماند.
احساس ناتوانی:
زمانی که بیمار پیشرفتی نمیکند، درمانگر ممکن است بهطور ناآگاهانه احساس شکست یا ناکارآمدی داشته باشد.
خودفراموشی حرفهای:
بسیاری از روانشناسان چنان در نقش درمانگر غرق میشوند که دیگر فرصتی برای توجه به نیازهای شخصی خود ندارند.
فشار اخلاقی:
حفظ رازها، شنیدن دردهای سنگین و مواجههی مداوم با آسیبهای انسانی،
بار اخلاقی و روانی عظیمی بر ذهن درمانگر وارد میکند.
۳. چرا روانشناس هم به درمان نیاز دارد؟
رواندرمانی نه فقط برای بیماران، بلکه برای تمام انسانهایی که در مسیر رشد روانیاند ضروری است.
روانشناس، ذهن دیگران را آینه میکند،
اما بدون آینهای برای خود، به تدریج دچار تحریف ادراک، خستگی و قطع ارتباط با درون میشود.
«کسی که از روان دیگران مراقبت میکند،
بیش از همه نیاز دارد از روح خود غافل نماند.»
– مهدی استاد
۴. درمانِ درمانگر؛ فرآیند خودآگاهی
در بسیاری از کشورها، روانشناسان ملزماند در طول دوران کاری خود درمان شخصی (Personal Therapy) را تجربه کنند.
این فرآیند نه نشانهی ضعف، بلکه نشانهی بلوغ حرفهای است.
درمانگر در این مسیر میآموزد:
احساسات خود را شناسایی کند.
میان همدلی و همدردی مرز بگذارد.
فرسودگی را زود تشخیص دهد.
و از خویشتن مراقبت کند، تا بتواند دیگران را یاری دهد.
تحقیقات دانشگاه Cambridge (2022) نشان داده است که درمانگرانی که شخصاً در جلسات رواندرمانی شرکت میکنند،
در مقایسه با سایرین، سطح بالاتری از همدلی، تعادل هیجانی و کیفیت درمانی دارند.
۵. فلسفهی انسانیِ درمان
درمانگر، اگرچه ابزار علمی در اختیار دارد،
اما در نهایت با قلب خود درمان میکند، نه فقط با دانش.
و قلب انسان بدون مراقبت، میفرساید.
درمان، یعنی یادآوری اینکه روانشناس نیز انسان است —
و انسان، هرچقدر آگاه باشد، هنوز در مسیر فهم و رشد است.
درمانگرِ آگاه، از آسیب نمیگریزد، بلکه آن را میفهمد و در خود حل میکند.
به همین دلیل است که گاهی بهترین درمانگران، خود روزی رنجدیدهترین انسانها بودهاند.
نتیجهگیری
روانشناسی که خود به درمان نیاز دارد،
ضعیف نیست — بلکه صادقتر است.
زیرا پذیرفته که انسان بودن یعنی تجربهی درد، و رشد یعنی عبور از آن.
خوددرمانی و بازتاب درونی، نه فقط برای بقا، بلکه برای حفظ اصالت در حرفهی رواندرمانی ضروری است.
چنین روانشناسی میداند که درمان واقعی از همدلی میآید،
و همدلی از تجربهی زخم — زخمهایی که فهمیده شدهاند، نه پنهان.
«درمانگر خوب، کسی است که هنوز با روح انسان در تماس است؛
حتی اگر خودش هم گاهی خسته باشد.»
– مهدی استاد
